چند روز پیش، از حوزه هنری تماس گرفتن و برای تماشای فیلم بادیگارد و بزرگداشت هفته ی هنر انقلاب اسلامی دعوت کردن. ما هم که تا اون وقت مشغله بهمون اجازه ی تماشای این فیلم رو نداده بود، فرصت رو غنیمت شمردیم. بعد از مراسم نشستیم به تماشای آخرین ساخته ی ابراهیم حاتمی کیا....

اما چیزی که دیدیم، اصلاً فیلم بادیگارد نبود! بادیگارد قصه ی اونایی بود که بادیگارد نیستن!

بادیگارد واقعیت داشت!

در واقع بادیگارد فیلم نبود! به این معنا که ببینیم و سرگرم بشیم و لذت ببریم!

بادیگارد یه واقعیت بود، هر چند تلخ! واقعیت اونچه امروزه وجود داره؛ شبیه واقعیت نیروهای مخلصی که همه ی زندگیشون رو وقف دفاع از انقلاب و حفظ ارزش های نظام اسلامی میکنن و در عوض لقب افراطی و تندرو میگیرن و با مستمسک قرار دادن آیه ی «و جعلناکم امةً وسطا» به حاشیه رونده میشن! اونایی که بی سر و صدا جونشونم میدن، ولی مورد سرزنش و اتهام واقع میشن.

بادیگارد یه رنجنامه بود، یه مرثیه، یه روضه... روضه ای در مظلومیت اهالی روضه ی رضوان! که مرضی رضای خدا و اهل آسمونا هستن و مغضوب اهالی زمین!

بادیگارد دردنامه ی حاج حیدرهایی بود که گناهشون اینه که بلد نیستن با زمونه رنگ عوض کنن و نمیتونن تفاوت دهه ی شصت و دهه ی نود رو هضم کنن؛ دهه ی شهید رجایی ها و شهید بهشتی ها و دهه ی روحانی ها!

بادیگارد حکایت مستضعفین مظلومی بود که خودشون رو در قبال پول، خرج کار بی اعتقاد نمیکنن، ولی در حالی که میتونن در عافیت طلبی حقوقی بگیرن و خوش باشن، در راه پاسداری از ارزشها و حفظ پایه های نظام، بی هیچ چشم داشتی جونشون رو هم فدا میکنن؛ حکایت پاسدارهای مظلوم امام خمینی و امام خامنه ای!

بادیگارد یه تابلوی هنری زیبا بود، تصویری جذاب از معنای واقعی ایثار و گذشتن از همه چیز در راه اعتلای نظام اسلامی در دورانی که عده ای کفتاروار برای پر کردن جیباشون حتی نظام رو به چالش میکشن، تصویری از اخلاص و بی ادعایی در این دوران ادعاهای واهی!

بادیگارد روایت احساس تکلیف بود، نه موقع انتخابات و اشغال پستهای دولتی، بلکه موقع جانبازی و خطر کردن برای حفظ نظام اسلامی. بادیگارد روایت اقدام و عمل بود و نه شعار و سخنرانی!

بادیگارد داستان تسلیم نشدن و مقاومت و خستگی ناپذیری در مبارزه بود در این دوران سازش و تسلیم!

بادیگارد یه انتخاب بود؛ انتخاب رضای خدا در برابر رضای خلق خدا، انتخاب سرزنش به خاطر انجام وظیفه در برابر تشویق در قبال بی مسئولیتی! و سر انجام، انتخاب مشتاقانه ی شهادت به عنوان فرجام، در دوران اشتیاق برای برجام!

و سکانس پایانی فیلم با نقش آفرینی زیبای پرویز پرستویی و مریلا زارعی رو که از پشت پرده ای از اشک میدیدم، دیگه به خوبی فهمیده بودم علت حذف نام کارگردان فیلم رو از کاندیداهای بهترین کارگردانی. چرا که خود ابراهیم هم از دار و دسته ی حاج حیدرهایی شده بود که به تاوان احساس تکلیف، مغضوب واقع شده بود.

اما آقا ابراهیم! چه غم؟! که رضای خدا ارزش غضب هر غیر خدایی رو داره و این رو حاج حیدرها با تموم وجودشون درک کردن، باهاش زندگی کردن و باهاش ....


حسن صیاد

بادیگارد واقعیت داشت!


منبع: وبگاه انتظار