سروده ای (در قالب مستزاد) تقدیم به همه ی پدرهای مؤمن به ویژه پدر عزیز، رزمنده و جانباز بی ادعا؛ کربلایی مصطفی صیاد
همیشه غصه یتان راه غصه ام را بست... ولی نفهمیدم
و رنجتان که دلم را از آه و رنج گسست... ولی نفهمیدم
برای آن که تکان آب در دلم نخورد... دلم به غم نخورد
دل شما همه روزه به لرزه ها پیوست... ولی نفهمیدم
گلاب آن تن پرکار و آن جبین زلال... برای نان حلال
همیشه باغچه مان بوده از شمیمش مست... ولی نفهمیدم
به روی دوش شما قد کشیدم آسوده... و خرجش این بوده
که روی موی شما برف عمر زود نشست... ولی نفهمیدم
همیشه دست شما بوده است روی سرم... و دور از نظرم
ترک ترک شد و افزود پینه بر آن دست... ولی نفهمیدم
غریب وار و کریمانه هر بدی دیدید... به مهر بخشیدید
و گفت چشم شما از دلی که باز شکست... ولی نفهمیدم
پدر حلال کنیدم که بودم این همه بد... اگرچه تا به ابد
دعای خیر شما پیش روم بوده و هست... ولی نفهمیدم
شعر از حسن صیاد
منبع: وبگاه انتظار
برچسب ها : شعر , روز پدر , میلاد , امام علی ,